روزهای خصوصی



فردا چه شکلیه؟با امتحانی که برای یه نفر دیگه میدم و ازش پول می گیرم.کار درستیه؟پولِ درستیه؟شاید.شاید هم نه.سیستم اینقدر خراب شده که مثل یه مرده دارم بهش نگاه می کنم که داره جون میده و من فکر می کنم آیا تو زندگیش لحظه ی خوبی هم داشته؟

امروز تولد شمیم رسیده.بهونست فقط که یکم بیشتر ببینمش.با اینکه فراریه از دستم فک کنم.توی کادو دادن باید آدم همیشه حواسش به طرف مقابلش باشه.بفهمه چیا دوست داره.اصلا دوست داره چیزی بگیره یا نه.نه پولِ زیادیش توش باشه که طرف مقابل اذیت بشه،نه به درد نخور باشه.

بعد از نمیدونم چند وقت دارم درس میخونم.این مسئولیت پذیری ترسِ اصلیِ زندگیمه که اگه بتونم وارد کارهام بکنمش و ازش فرصت بسازم خیلی خوب میشه.پسر تا امروز زنده موندم.چه قدر خوشحالم امروز.از اینکه یه دوست خوب پیدا کردم بعد از مدت ها و همه ی اون روزایی که تو متل قو باهاش چت می کردم میاد تو ذهنم.یه جورایی تو ذهنم بود وقتی آهنگ رو فرستادم تو کانالم ولی منظوری نداشتم.امیدوارم مثل اون دفعه که از کما درش آوردم به قولِ خودش این چند وقت هم به دردش خورده باشم.خوشحالم که دوستای خوبی داره غیر از من که بدی های منو جبران میکنند احتمالا و زندگیش رو زیبا.دمشون گرم.


آفتاب در زندگی من نقش ضعیفی دارد.همیشه داشته.همیشه دارد و داشته.در این شب ها که اینجاه هستم نقش ضعیفی دارد.این ها هیچ کدام برای من نیست.من در خواب گیر کرده ام.یک جایی در یک خوابی تپیده ام.بیرون نمی اندازتم.چه غربتی که کسی در خواب عاشقت بشود و نگذارد از خوابش بیرون بروی.گیر کنی همان جا.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ رضا محبی قم | بلاگ اخذ مشاوره و صدور گواهی نامه ایزو در استان اصفهان پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی مکتب روانشناسی بهترین کافه رستوران در شیراز چیت کالاف دیوتی موبایل پایان نامه های ارشد - مقالات - پروژه فروشگاه تجارت الکترونیک بیگی شاپ توکنر مافیا وب